منتظران

این گرد باد ها که به غیرت درآمده ****تسلیم رهبرند که طوفان نمی کنند

منتظران

این گرد باد ها که به غیرت درآمده ****تسلیم رهبرند که طوفان نمی کنند

به هیچ عنوان زیارت عاشورا را ترک مکن

علامه امینی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب گران قدر الغدیر و از مفاخر معظم شیعه در سال ۱۳۹۰ هجری قمری چشم از جهان فرو بستند.

«حجةالاسلام دکتر هادی امینی» با ذکر خاطره ای از پدر بزرگوارشان می‌نویسد: «پس از فوت پدرم آرزو داشتم یک‌بار ایشان را در خواب ببینم و از حالشان باخبر شوم. تا اینکه بعد از چهار سال بالاخره شب جمعه ای قبل از اذان صبح ایشان را در خواب دیدم، در حالی که بسیار شاداب و خوشحال بودند.
جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی پرسیدم: پدر جان! چه علمی باعث سعادت و نجات شما شده است؟
پدرم گفتند: چه می‌گویی؟

مجدداً عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر، تأسیس کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یا سایر تألیفات؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند و سپس فرمودند: فقط زیارت امام حسین (علیه‌السلام).
عرض کردم: شما می‌دانید اکنون راه کربلا بسته است، چه کنم؟
پدر فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) برپا می‌شود شرکت کن. پسرم هر گوشه ای، هر جایی چراغی به نام حسین (علیه‌السلام) روشن شد؛ همان جا حرم امام حسین(علیه‌السلام) است و ثواب زیارت ایشان را به تو می‌دهند.
سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها یادآور شدم و اکنون باز هم به تو توصیه می‌کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و خودت را موظف به خواندن آن بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می‌باشد و امید دعا دارم.»

فرزند مرحوم آیت الله امینی می‌نویسد: علامه امینی، علیرغم مشاغل و تألیف و مطالعه و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نجف اشرف هیچ گاه خواندن زیارت عاشورا را ترک نکردند. به همین دلیل من هم حدود ۳۰ سال است به قرائت زیارت عاشورا مداومت دارم.*

*کتاب شرح زیارت عاشورا و داستان‌های شگفت آن/ کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد۱

آقا ببخشید! می‌تونم به خانومتون نگاه کنم ؟ !

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت
.
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
.
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
.
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری … گه می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟ …

ادامه مطلب ...

داستانک های جالب

من در مطالب روزانه ی یکی از اعضای تبیان داستانک هایی جالبی دیدم که وقتی اولیش رو خوندم تا آخر همشون رو خوندم .این داستان ها واقعا روم تاثیر داشت . چون هم کوچیکه و هم در بردارنده ی یک پند ونصیحت مهمه .!

من هم با اجازه ی نویسندش  این داستانک ها را در این وبلاگ قرار دادم.

ادامه مطلب ...

ارزش

پادشاهی همراه نوکرش سوار کشتی شد. نوکر از چند روز قبل از آنکه سوار کشتی شود دلشوره داشت و دلش نمی خواست با کشتی سفر کند ولی چون پادشاه دستور داده بود جرات سرباز زدن از دستور او را هم نداشت. نوکر به محض این که سوار کشتی شد از شدت ترس شروع به داد و فریاد و شیون کرد. مسافران و پادشاه هر چه تلاش کردند نتوانستند او را آرام کنند. پیرمرد دانایی در کشتی بود و به پادشاه گفت:"من راهی بلدم که نوکرت را آرام میکند."پادشاه هم که از جیغ و فریاد نوکر به ستوه آمده بود پذیرفت. دانا به کارکنان کشتی گفت نوکر را به دریا بیندازید . پس از از آنکه نوکر چند لحظه ای با وحشت دست و پا زد, کارکنان کشتی مو های او را گرفتند و او را جلو کشیدندو به کشتی آوردند.

نوکر بعد از آن حادثه در گوشه ای نشست و صدایی هم از او در نیامد.پادشاه که خیلی تعجب کرده بود از مرد دانا پرسید :"علت این که نوکر من پس از افتادن در دریا آرام شد چیست؟"
مرد دانا گفت:"چون او پیش از اینکه به دریا بیفتد خطر غرق شدن در دریا و ارزش بودن در کشتی و امنیت را نمی دانست اما حالا همه چیز را فهمیده!"

اشتباهات ما را به موفقیت نزدیک تر می کنند

توماس ادیسون مخترع مشهوری است که هرگز نامید نشد. او اشتباهات زیادی مرتکب شد اما هرگز دست از سعی و تلاش بر نداشت , از نظر او هر اشتباه می توانست انسان را به موفقیت نزدیک تر کنند .
ادیسون می گفت: مردم به خاطر شکست هایشان در یاد ها و خاطر ها باقی نمی مانند , آن ها به خاطر موفقیت هایشان یاد می شوند.

هرگز از اشتباه کردن نترسید؛ همه اشتباه می کنند حتی مادران, پدران, و معلمان اشتباه می کنند!؟
اگر می خواهید موفق و پیروز باشد دست به کارهای بزرگ و عجیب بزنید و از نتیجه نترسید اشتباه کردن بهتر از بیکار نشستن و اقدام نکردن است هر اشتباه انسان را یک قدم به پیروزی نزدیک تر می کنند.

 پس حالا شما هم بی کار ننشینید و برای رسیدن به هدفتان تا آنجا که می توانید تلاش کنید. حتی اگر شده شب دیر بخوابید یا صبح خیلی زود بیدار شوید.

فقط به هدفتان فکر کنید


برچسب : چگونه به هدفمان برسیم, نصیحت ادیسون , راز موفقیت از نظر ادیسون، چگونه در زندگی موفق باشیم, چه کنیم تا موفق باشیم,

فرزانگی پیری

توکای پیری(نام پرنده ای)یک تکه نانی پیدا کرد, آن را برداشت و به پرواز درآمد. پرندگان جوان این را که دیدند,به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند.وقتی توکا متوجه ی حمله دیگر پرندگان به خود شد, نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد: 

وقتی کسی پیر می شود, زندگی را طوری دیگر می بیند: غذایم را از دست دادم ؛اما فردا می توانم تکه نان دیگر پیدا کنم. در حالیکه اگر اصرارمی کردم آن را نگه دارم, وسط آسمان جنگی به پا می شد.پیروز این جنگ منفور می شدو دیگران خود را آماده می کردند که با او بجنگند و نفرت, قلب پرندگان را می انباشت و این وضع می توانست مدت درازی ادامه پیدا کند.


(فرزانگی پیری همین است؛ آگاهی بر این که باید پیروزی های فوری را فدای فتوحات پایدار کرد).

حالا به نظر شما ما باید خود را فدای خوشی ها ی گزرای دنیایی کنیم؟