سید احمد موسوی
سرمایهگذاری گستردۀ استبداد صهیونی بینالملل برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی در ایران، عُمّال این سامانه را در اوج تبلیغات روانی به حدی هیجانزده میکند که قبل از کسب اندک پیروزی در مصاف با نظام مردمی مستقر در ایران، به تهدید و ارعاب در خصوص دورۀ خیالی پس از این نظام مستحکم روی میآورند. این گزارش در صدد است گوشهای از تهدیدهای هرچند ذلیلانه و کودکانهای را که متوجه حامیان انقلاب اسلامی است، بیان کند. با وجود ناچیز بودن این تهدیدات، با توجه به بوقها و سرمایههای مختلف و گستردهای که ضدانقلابیون به پشتوانۀ شیطان بزرگ از آن بهرهمیبرند، نوع نگرش و زاویۀ ضدانقلاب با ملت ایران و اسلام به نمایش در میآید. بدیهی است در ورای جریان تهدید و ارعاب، پروژهای امنیتی و کاملا مدون و هدفمند جهت تضعیف قافیۀ دفاع در میان مردم حامی جمهوری اسلامی نهفته است، اما ادبیات حاکم بر این تهدیدات، به نوعی بیانگر ذات ضدانقلاب است که میتوان آن را تلاش برای بازگشت دیکتاتوریهای مستبد و اسلامستیزی چون محمدرضا، بنعلی و مبارک و غیره دانست. ضمن اینکه میتوان دریافت آنان از حداقل موقعیت ضعف و فرتوتی و ذلت خود چگونه از خویجنایتکار خود رنج برده و تا چه حد قابلیت آسیب به جامعه و کشور را دارند.
آنان در ضعیفترین موقعیت قدرت، که نصیبی از به ثمر رساندن ارادۀ سیاسی ندارند، به جرم دفاع از عقیده، به کوچکترین عناصر دفاع از عقیده و آرمان جمهوری اسلامی یعنی یک جوان مستقل از هرگونه پشتیبانی حکومتی حمله میکنند. این رفتار کاملا نشانگر فعالیت یک سامانۀ متوحش است که در صورت کسب قدرت به کمترین انتقاد و مخالفی کوچکترین رحمی نخواهد کرد. البته جریانات ضد انقلاب کاملا متلوّن است، اما ضدانقلاب داخلی نیز که به انواع و اقسام روشهای مظلوم نمائی و کشته سازی و انتساب جنایت به جمهوری اسلامی به واسطۀ هر دروغ و کذب، در دورهای که پس از انتخابات توان اثرگذاری سیاسی داشت و از امکانات و عنایت جمهوری اسلامی برای موج سواری سیاسی به خیانت، سوء بهره برد، هرگز در ملاحظۀ مخالف خویشتنداری به خرج نداد و تا عدّهاش را داشت، به سوختن و ویرانکردن آبروی مخالف و خیابان ملّت پرداخت. این مجموعۀ ضدانقلاب از داخل تا خارج، آنقدر در ایده و عقیده و سیاست با مردم ایران متفاوت است که تنها راه حکومتش برای غلبه بر این ملت آزاده، استخدام شترسواران بازنشستۀ مبارک آمریکائی از میدان التحریر قاهره مصر، علیه مردم ایران و برای سرکوب عزت و کرامت اسلام و مسلمین در ایران است.
این آرزوها، از ویران کردن مساجد مقدس شیعیان و تبدیل آن به “توالت عمومی”، تا تهدید بسیجیان و خانوادههای آنان بعنوان بدنۀ مردمی یا حتی افرادی که در خارج از کشور به شکلی شخصی و غیر سازمانی به دفاع از باورهای خود نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی پرداختهاند گسترده است. این در حالی است که ضد انقلاب داخلی کمترین ارادهای برای محکوم کردن رفتارهای جنایتکارانۀ ضد انقلاب در داخل از کشور و فاصلهگرفتن از آن ندارد. رفتار همان رفتار ریگیها و تهاجم به انسانهای بیدفاع در جاده است. به خوبی مشخص است که این جریان، همان جریانی است که به سبب انتقام آراء مردم غزه، به نفع “مقاومت” به محاصرۀ داروئی، اقتصادی، سیاسی آن مردم پرداخت. بدیهی است “انقلاب اسلامی ایران” ضربهای به مراتب سهمگینتر است برای جنایت آفرینان صهیونیستی در غزه، که وزن انتقام آن به مرتبۀ حیثیت وحشیگری آنان، دارای دامنه است. آنان برای انتقامجوئی از مردم مسلمان ایران، به حساب مضراتی که نهضت اسلامی این مردم علیه حاکمیت صهیونی بر جهان شکل داده، لحظه شماری میکنند. نشانهها، از گوشههای فعالیت ضد انقلاب به روشنی درز کرده و سرریز میشود تا هویت آنان را به نمایش بگذارد.
این گزارش به گوشههائی از این نمایش حقد و کینۀ کفار و ملحدین علیه حاکمیت عزت و کرامت در ایران اشاره میکند، که امروزه تحت پوشش نام “جنبش سبز” یا جدای از این جنبش اما با حمایت ضمنی و همدستی مفهومی با ریاکاران داخلی، جان و آبروی حامیان انقلاب اسلامی را بر روی شبکههای اینترنتی و فضای سایبر، مورد تهدید قرار میدهند.
کشیده شدن کار به تهدید و آزار افرادی که صرفا روی اینترنت زمان خود را به حمایت از عقیده و باور خود میپردازند و در یک مصاف عقیده به ابراز نظر مشغولند، از سوی عوامل شیطان بزرگ، برای یک ملت حسینی به حلاوت یافتن مسیر صحیح و تداوم بر آن است، که امام سجاد علیهالسلام پس از واقعۀ عاشورا، در حالیکه زنجیر به دست و پا دارد و اهلش اسیر طاغوتند و عزیزان شهید خود را غم فراغ میکشد و در تب بیماری میسوزد، در خطبۀ غرای خود در کاخ سبز اموی در مقابل تهدیدات یزید به مرگ، رو به این ابنالزنا میکند و میفرماید: “ای پسر رها شدگان، همانا کشتهشدن برای ما عادت است، و لطف و کرامت خدا به ما «شهادت» است”. و این فخر و سعادت ماست که امروز نیز در مقابل اتحاد یکپارچۀ کفر و نفاق و بعنوان سدی در طول عجز و سقوط آنان که برای محو ما از تاریخ زوزه میکشند، فریاد زینبی بر کام بیاوریم که “کد کیدک، اسع سعیک، والله لا تمحو ذکرنا”، همۀ حیلههایت را به کار بگیر و همۀ سعیت را بکن، که نمیتوانی نام و یاد ما را محو کنی.
همچین این موضوع میتواند قابل لحاظ باشد که منشأ این تهدید و ارعاب صرفا پایگاهها یا اشخاصی در خارج از ایران است. آنچنانکه بررسیهای میدانی در فضای سایبر نشان میدهد که عمدۀ دعوت کنندگان به شورش و آشوب در شبکههای اجتماعی، مثل فیسبوک و تویتر و فرندفید، خارجی بوده و صرفا نقش کنار گود نشین را در این بازی خوشمزه، ایفا میکنند. گودی که روز به روز، متروکتر و متروکتر شده و نقش باتلاقی گرم را برای آنان و حاکمیت صهیونی جهانی آنان ایفا میکند. در مورد ۲۵ بهمن، طبق ملاحظات نویسنده، یکی از کاربران این شبکۀ اجتماعی نوشت: “از ۱۲ دوست در فهرست فیسبوک من که به شرکت در تظاهرات ۲۵ بهمن اظهار علاقه نمودهاند، تنها یک نفر داخل ایران است”. در همین راستا و مشت نمونۀ خروار، بعنوان مثال ساماندهی فارسیزبانان مهاجر مقیم سرزمینهای اشغالی فلسطین که جمعیتی چندصدهزار نفری از جمعیت ستیزهجوی “اسرائیل” را تشکیل میدهند، یکی از تصمیمات این رژیم صهیونی برای غلبه بر انقلاب اسلامی ایران بوده که خبر آن قبلا گذشته و به همین ترتیب، اثر این جمعیت بر ایجاد توهم و حرارت مورد نیاز ضدانقلاب در فضاهای سایبر مشخص است.
تعارض آشکار دریافتکنندگان سرمایههای آمریکائی-صهیونیستی با متن و منش و ایدۀ مردم ایران، آنان را به سمت ویرانگری و تروریسم پیش میبرد، نمونههای بسیار کوچکی که سالهاست در میان این قشر ضدانقلاب جریان دارد از هفتههای پیش حاکی از عداوت آنان با خدا و پیامبر و مسجد و امامزاده و کینۀ بسیار خاصی به مسجد جمکران است. آنان همواره از ویرانی مساجد و ممانعت از تمایل اعتقادی مردم به دین آشکارا سخن میگویند. این نمونهها را به شکل تصویری ملاحظه میکنید:
تخریب مساجد، تخریب منزل و مرقد امام خمینی
اصل مشکل ، پیامبرکشی است، نه جمهوری اسلامی
تعارض آشکار ضدانقلاب با توحید و یگانهپرستی و عقاید عامۀ مردم، آیا جز دیکتاتوری آنان راهی دارد؟
افتخار به جنایت و تشویق بدان و تأسف برای کم بودن جنایت
نژادپرستی و دینستیزی روشن و بدون رودربایستی
در همین راستا تهدیدها تنها متوجه عقیده عامۀ مردم نیست و به اشخاص نیز سوء قصد میشود، هاتف خالدی، یک جوان وبلاگ نویس، دانشجوی دکتری در یکی از کشورهای اروپائی که صاحب وبلاگی با نام “خرچنگزاده” است. وی با تکیه بر کرامت و آزادهگی انسانی خود، در این وبلاگ و سایر شبکههای اینترنتی به دفاع از عقیدۀ خود میپردازد. عناصر ضدانقلاب با تهدید مکرر وی جهت محدود ساختن آزادی و حق ابراز عقیده، در روزهای گذشته به وبلاگ وی حمله ور گشته و برای ساعاتی آن را از کار انداختند. وی پس از رفغ این مشکل، تصویری از گزارش اینترنتی حمله را بر روی وبلاگ خود منتشر کرد.
تصویر فنی حمله به وبلاگ خرچنگ زاده
عناصر ضدّانقلاب پس از عدم موفقیت در توقف وبلاگ این فرد مستقل، به متحدین خود در رژیم ایالات متحده و FBI مراجعه کرد و شکایتی اینترنتی برای تهدید و ارعاب هر چه بیشتر این جوان به کار میبرند. در این نامه نشانیهای فعالیت این فرد و مشخصات کامل وی قید میگردد.
ارعاب کودکانه بواسطۀ گزارش به FBI
این تروریسم، به همین اکتفا نمیکند، پستالکترونیکهای مستمرّی جهت تهدید وی برای دست کشیدن از عقیده، و پذیرش تعدّیات ضد اسلامی و ضد انقلابی، به وی ارسال میگردد. همچنین در اینترنت صفحاتی در همین راستا قابل ملاحظه است.
در همین ردیف فعالان دیگری نیز در محیط سایبر مورد تهدید و ارعاب مستقیم قرار دارند. محمّد صالح مفتاح دانشجوی کارشناسی ارشد صاحب وبلاگ آذرپاد و فعال در شبکههای اجتماعی نیز به علت فعالیت دفاعی و مسالمت آمیز خود مکررا موجب تهدید و ارعاب قرار گرفته است و نام و مشخصات وی در سایتهای مختلف ضد انقلاب بعنوان هدف درج شده و حتی مورد تهدید تلفنی نیز قرار گرفته است.
تهدید و ارعاب تلفنی
نام و مشخصات محمّدصالح مفتاح در یک سایت ضدانقلاب
نام امیرحسین ثابتی دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران و صاحب وبلاگ “دست نوشتههای یک دانشجو”، دیده میشود. کمیل تقی پور، یک وبلاگ نویس دیگر به لحن طنز وی را جیمز باند خوانده و مینویسد : “بر اساس اخباری که در این سایت ها و وبلاگ ها اومده امیرحسین ثابتی یک شکنجه گر ، خبرنگار فاشیستی ، پادو نیروهای اطلاعاتی ، از افرادی که در کهریزک دیده شده ، در برنامه ریزی واقعه کوی دانشگاه نقش محوری داشته ، عضو اطلاعات سپاه ، عضو فعال قرارگاه ثارالله ، عضو سازمان اطلاعات ، عضو اطلاعات ناجا، بازجو بند ۲۰۹ اوین ، بازجوی سعید حجاریان که عامل اصلی اعترافات او بوده است ، قاتل ندا آقاسلطان ، قاتل ترانه موسوی و…”
نام و مشخصات امیرحسین ثابتی، در یک سایت ضد انقلاب
این، نمایشی بود از هویت متوحش و مستبد ضد انقلاب که طبعا از تیمهای مختلف جنگ نرم و سخت و از کانالهای مختلف چماق و هویج سود میبرد، که در گذشته و علی الخصوص هفتههای واپسین، متوجه مدافعین این سرزمین و عقیدهاش شده است. همانطور که در این مقاله ذکرش رفت، این تهدیدها اگر چه حاصل خیانت و افروزش جریانی داخلی در میدان دادن و جری کردن ضد انقلاب و افروختن آتشفشانهای فتنه پس از سی سال است، اما برای مدافعین انقلاب تنها به معنای زجر و اندوه جبهۀ شیطان و درستی مسیر است و آنجا محل تردید و شک است که رضایت همین جبهه فراهم گردد، آنچنانکه رژیم مستقر در آمریکای شمالی، از جنبش سبز و شیطانکهای فارسیزبان خود در داخل ایران، حمایت میکند یا نسبت به جریانها و برهههائی خاص، ابراز رضایت مینماید. اما بدیهی است که این روند طبعا برانگیزانندۀ مضاعف قدرت و روحیه و حمیت دفاع در میان فرزندان این انقلاب و البته فعالیت و عنایت مؤسسات و سازمانهای غیردولتی حقوق بشری در داخل و خارج کشور، و همچنین نیروهای امنیتی، نسبت به دفاع از حقوق این ملت و فرزندان آن باشد.