مرحوم میرزا
محمد تنکابنى در قصص العلماء گوید:
در سالى که
به سفر خراسان مى رفتم ، چون به سبزوار
رسیدم مسایلى چند از کلام و حکمت و تفسیر در رساله اى جمع
نمودم ، و
آن ها اشکالات عویصه بود، و خدمت حاجى ملا هادى سبزوارى دادم که از معارف حکماى زمان و از تلامذه آخوند ملا على نورى بوده - تا این که
گوید -: چون رساله اءسئله را به نزد او
فرستادم نگاه کرد و گفت : اولا فلان کس خود جامع است و قادر بر رد این شبهات است و ثانیا به جهت کثرت سن مرا قدرت بر فکر و
تحریر جواب این مسایل نیست . ثالثا روزها را به
تدریس اشتغال دارم ، نوشتن اجویه آن ها موجب تعطیل در درس
است . و
رابعا این مسایل در غایت اشکال است ، و فلان کس به تعجیل مى رود و مسافر است ، و به این تعجیل این مسایل را به تفضیل فصیل نتوان انجام
داد. بعد از این که مراجعت از آن سفر کردم .
میرزا محمد حسین مجتهد ساروى ، و جناب حاجى ملا محمد اشرفى
از کیفیت سؤ
ال و جواب حاجى ملا هادى اطلاع یافتند گفتند که او ترسید که اگر این مسایل را جواب بنویسد شما او را تکفیر خواهید کرد چه او نیز
با ملاصدرا هم مذهب و در فساد عقیده با او شریک
است . من گفتم که اگر امروز پادریان و کشیشان ادیان باطله
در مذهب
اسلام شبهات نمایند به جز حاجى ملاهادى و ملا آقاى دربندى کسى را دارید که دامن همت بر کمر زند و رد شبهات ایشان نماید و دین اسلام را
مستحکم دارد تا شما اصل برائت و استصحاب جارى
دارید؟ ایشان تصدیق و تحسین کردند.