على علیه السلام فرمود: اصحاب محمد صلى الله علیه و آله و سلم را دیده ام و یکى از شما را نبینم که مانند ایشان باشد؛ زیرا آنان ژولیده مو و غبار آلود بودند و شب را بیدار به سجده و قیام مى گذراندند، گاهى پیشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاک مى نهادند و از یاد بازگشت و مرگ و قیامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ایستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پیشانى هایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پینه بسته بود. هرگاه ذکر خداوند سبحان به میان مى آمد، از ترس عذاب و کیفر، و امید به ثواب و پاداش ، اشک از چشمانشان جارى مى گشت ، به طورى که گریبانشان تر مى شد و مى لرزیدند؛ مانند درخت که در روز وزیدن تندباد مى لرزد.
در عنفوان
جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو فراگرفتن صرف و نحو، در سحر خیزى و
تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم . در رؤ یاى
مبارک سحرى ، به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کرده ام و به
زیارت جمال
دل آراى ولى الله اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه آلاف التحیة والثناء - نایل شدم . در آن لیله مبارکه قبل از
آن که به حضور باهرالنور امام علیه
السلام مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباءالله بود و به من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت
نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است .
من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم ، نماز خواندم
و از خداوند
سبحان علم خواستم .
سپس به
پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا - روحى لتربته الفداء، و
خاک درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم . بدون این که سخنى
بگویم امام
که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست ، فرمود: نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به
روى امام گشودم دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب
آورد و به من اشارت فرمود که بنوش امام خم شد و من زبانم
را در آوردم
و با تمام حرص و ولع که گویى خواستم لبهاى امام را بخورم ، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد
که امیرالمؤ منین على علیه السلام فرمود:
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار علم و از هر درى هزار در دیگرى بر
روى من گشوده شد.
پس از آن
امام علیه السلام طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود، به در آمدم
.
فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز به جاى
آرید و در هر رکعت ، سوره حمد را یک مرتبه و قل هو الله را سه مرتبه و معوذتین را یک مرتبه ، تلاوت
کنید! سپس هفتاد مرتبه ، استغفرالله بگویید و با لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم آن را به پایان برید.
آن گاه بگویید: یا
عزیز یا غفار اغفرلى ذنوبى و ذنوب جمیع المؤ منین و المؤ
منات فانه لا یغفر الذنوب الا انت .
حضرت
رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بلندى دیوار مسجد را براى تعیین اوقات نماز به اندازه قامت
انسان معتدل القامه مقرّر داشت
.
به
فرمان حضرت رسول الله
دیوار
طرف غرب مسجد مدینه درست بر خط نصف النهار بنا نهاده شده است ، و هر دیوارى ، بر خط نصف النهار بنا شود
هنگام ظهر سایه ندارد، و چون زوال شود سایه از طرف شرقى دیوار در پایه آن ظاهر مى گردد، جناب رسول الله پدید آمدن
سایه جانب شرقى دیوار را
علامت
وقت نماز ظهر قرار داد، و چون مردم سایه دیوار را در پایه آن از طرف شرقى مى دیدند نماز ظهر به جاى
مى آوردند.
و
بدیهى است که بعد از زوال سایه دیوار به تدریج بیشتر مى شود، پیغمبر اکرم دستور فرمود که هرگاه سایه
به اندازه ارتفاع قامت
دیوار
شود نماز عصر کنند، مسلمانان از پایه دیوار تا هفت پا اندازه مى کردند، چون سایه به آن اندازه مى
رسید مى دانستند هنگام نماز عصر فرا رسید و نماز عصر مى خواندند. و آن حضرت آخر وقت عصر را وقتى معین فرمود که سایه
دو برابر شاخص شود.
ازدواج بزرگترین انتخاب هر انسانی در زندگی است, که سعادت دین و دنیای او تا حدود بسیاری با آن بستگی دارد,لذا باید سعی کنید تا به دور از احساسات و با آینده نگری, همسری را برای خود برگزیند که با شرایط و زندگی او مناسب باشد و در نهایت سبب آرامش و کمال او شود.
با توجه به اهمیت این انتخاب سرنوشت ساز, زمانی که شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد می خواهم ازدواج کنم, حضرت به او فرمودند:
دقت کن که خودت را در چه مکانی قرار می دهی و چه کسی را شریک اموالت می کنی و بر دین و اسرار خود آگاه می کنی.
متاسفانه در جامعه ی کنونی, بنا به دلایلی شاهد رویه ی نادرست ازدواج دیرهنگام هستیم. مواردی مانند توقعات بی جا؛ سخت گیری در مسائل مادی و گرایش به تجمل گرایی از مهمترین عوامل این پدیده ی اجتماعی به نظر می رسند. اما باید توجه داشت که برای ازدواج نمی توان زمان مشخصی را بیان نمود, بلکه در هر شخصی این زمان با توجه با شرایط او متفاوت است, ولی مهمترین عامل در تعیین زمان ازدواج, رسیدن به سن بلوغ است, نه تنها بلوغ جنسی و جسمی, بلکه بلوغ اقتصادی (داشتن عقل معاش و توانایی بالقوه, یا بالفعل انجام کار)و بلوغ اجتماعی و خانوادگی.لذا زود ازدواج کردن, می تواند به اندازه ی دیر ازدواج کردن نادرست باشد, بلکه تنها ازدواج بهنگام می تواند نتایج شایسته ای داشته باشد.
بسیاری از جوانان با این که از فوائد ازدواج آگاهند و به انجام آن تمایل دارند, اما با دیدن مشکلات پیچیده و زندگی سخت اقتصادی, نسبت به ازدواج بی رغبت می شوند, در صورتی که این طرز تفکر کاملا اشتباه است و چاره ی این کار تعطیل یا تاخیر ازدواج نیست. بلکه باید تا می توانید عقاید و معرف دینی خود را تقویت نمایند و به خداوند متعال امید بسته و توکل کنند, چرا که خداوند به کسانی که به او توکل کنند مخصوصا در مسئله ی ازدواج کمک می کند.
همچنین دامن همت به کمر زده, و به نیروی فکر و بازوی خود تکیه کنند و با کم کردن توقعات و تجملات از سخت گیری در مسائل مادی بپرهیزند.